هر روز که میگذرد این درد بیشتر عذابم میدهد انگار که دیگر خسته شدم ،دلزده از همه چیز، از بودن ،از نفس کشیدن ،انگار مثل یک گوی شدم ته یه گودال عمیق هی غلت میخورم، چرخ میزنم، ولی دست و پایی برا بیرون آمدن از این گودال را ندارم.خدایا خودت گفتی صبر کن که پیروزی در صبر است، اما من دلم دیگر طاقتی ندارد، از بی مهری هایی که تو جلو پام گذاشتی داردسرد میشود ،میترسم؛ از روزی که خودم را ببازم یادم بره خدایی هست که من را میبیند ولی میدانم تو بهترینها را برا من رقم خواهی زد میدانم اگر هیچ کسی نیست تو هستی میدانم اگر کم آوردم باید نبازم و فقط به تو توکل کنم .اما من خسته شدم از همه ی این حرفها و حدیثها،از امیدی که خودم به خودم میدهم از آدمها خسته شدم،یک کاری بکن من رااز این عذاب نجاتم بده ،درستش کن مگر من جز زندگی خودم چی خواستم.????????????????????خدایا میبینی خیلی تنهام،داری میزنی خدایا من گناهکار ولی تو بخشنده باش مگه نگفتی هیچ کاری بدون اجازه من اتقاق نمی افته پس بخواه و درستش کن.

میدانم منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

هر چی که بخوای مرجع دانلود کارتون-بازی-موزیک و ....... لینا چت|ناظر چت|لینا چت قصه شب مهندس محسن عمادی الله یاری گیم بلاگ Neutral دانلودستان